2 .

نمیدونم از کجا بنویسم 

این چند وقت کلی اتفاق افتاد اتفاقای خوووووب 

از عقدمون گرفته تا مسافرت مشهد فردای عقدمون ، جشن عقدمون ، اولین تولد دونفره آقایی و و و و 

میگم همشون ُ سر فرصت 

الانم با لف تاف آقامون دارم مینوسم 

 خواف آلو کنارم لالا کرده خر ُ پفشم هواس 

ووووی خدا شکرت نمیدونی چقد منتظر اومدن همچین روزایی بودم 

ازونجایی که آقایی یه شهر دیگس من یه شهر دیگه 

هر بار که میام خونه مادرشوهر دو سه روزی میمونم 

بعد دو هفته جمعه غروب اومدم اینجا ،قرار بود امروز بریم خونمون آقایی هـــی اصرار که بمون بمون

زنگولیدم به مامان گرامیم که مثلا نق نقو بازی دربیارم به آقایی بگه منو بیاره 

میبینم میگه مامان جان خوب بمون چهارشنبه میاین باهم دیگه 

اینم از مادر جان ما 

دیشب افطار خونه خواهر شوهر اولی دعوت بودیم 

بهدشم یکم با آقایی رفتیم پیاده روی 

چخد شیکمو شدم بهد افطار هی به آخامون دستور میدم رانی میخام،جیگر میخام،موزمیخام 

همش اینو میخام اونو میخام 

من برممم یکم اذیتش کنم از خواب بیدار شه 

+ بانوی مهر ، مهربانو ، بانو ، خانومی ، بچه ها کجایین یه خبر از خودتون بهم بدین 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.