بازار

اگه من برم دوباره بلاگفا بنویسم شما ناراحت میشین از بس ازینور میپرم اونور ازونور میپرم اینور 

کسی بلده چطوری قالب بلاگفامو تبدیل کنم به بلاگ اسکای ؟؟؟؟؟؟؟؟

قالب خودمو میخام دلم براش تنگ شده 

دیروز از 9 صبح تو هوای ابری و نم نم بارونی با خالم رفتیم بازار خرید

تا دقیقا یکُ نیم ظهر مشغول گشت و گذار بودیم که نتیجه این شد من کیف خریدم خاله جانمم شلوار و کیف

با شوهرکم قبلا رفته بودم بازار واسه خرید کیف،نشونش داده بودم از چه مدلایی خوشم اومده

حالا قراره شنبه بیاد که مانتو و بقیه وسایلمو بگیرم که بعدا عیدانمو بیارن

خواهرشوهر 1 احتمالا تا اخر اسفند زایمان میکنه و همه سرگرم اوشون میشیم از طرفی هم خونه تکونی

دیگه بهمین خاطر خریدامو باید زودتر انجام بدم

فردا هم به احتمال خیلی زیاد اتاقمو بتکونم اگه مامان جان بگذارن

چون میگن زوده و به دل مامان باشه باید از 25 اسفند شرو کنیم میفرماین دوباره کثیف میشه از الان خونه رو مرتب کنیم

ولی قراره من هی اصرااااار کنم تا این خونه تکونیه شرو شه و زودتر تموم شه

معضل بزرگیه این تمیزکاریه قبل عید اصلا دوسش ندارم

دو سه تا فانتزی جاتم از سایت دایابرگ سفارش دادم به دستم برسه عکسشونو میذارم براتون

+ فری جان امکان درج نظر جدید وجود نداره چطوری رمز بدم بهت پس؟؟؟


مشهد و عکساش

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

این چند وقت

سلاااااااااام

ببخشید که دیر کردم ، ببخشید که نگرانتون کردم ، ببخشید که منتظرتون گذاشتم خولاصه ببشید دیگ

یه هفته ای پیش اقایی بودم دیروز اومدم خونه

دیروز که اقایی از پادگان اومد دیدم از  زیر کاپشنش دو تا بسته کادو شده آورد بیرون 

و من متعجب آخه هر وقتم بخاد غافلگیرم کنه یه جورایی قبلش خودشو لو میده خخخ

بهدشم اومد کنارم نشست گفت خانم روزت مبارک 

و من همچنان هی متعجبتررررر با یه لبخند رو لبم که اینکاراش واسه چیه خخخخخ

الهههههههههههههههههی شوهرجانم روز پرستارُ با روز زن اشتبااااه گرفته بود 

خیلی لوسین اگه واسش بخندین کلی بچم احساس به خرج داده بود 

تا گفت اخه روز زنه ، من نیشم تا بناگوش باز شد حالا نخند کی بخندی خخخ محکممم بغلش کردم گفتم عزییییز الان که روز  زن نیس

بعد گفت مگه ولدت حضرت زینب نیس ؟؟

گفتم چرا هس ولی میشه روز پرستار نه روز زن

گفت عــــــــــه  من توراه بودم داشتم برنامه میریختم غروب بریم کادواصلیتو بگیرمُ واسه مامانامون هم یه چیزی بگیریم

دیگه اینم از دیروز ما خخخخخ بعدم ناهار خوردیم و لباسامو گذاشتم تو ساکم حرکت کردیم سمت خونه ما

نزدیکای ساعت 7 رسیدیم وسیله هامو گذاشتم خونه و رفتیم بازار 

که کیف و کفش عیدمو بگیرم ، وا کفشا چرا اینجوری بودن همه پاشنه دار ایشششش من چطوری کفش بگیرم پس

کیف هم میخام ازین مدلای دسته کوتاه مجلسی بردارم ...چرم بگیرم یا ورنی ؟؟؟

اولین عید منُ اقاییِ باید یکم خانمانه دخترانه مجلسانه لباس بگیرم  خخخ خونه بعضی از فامیلا هم اولینباره که میخایم بریم

ترجیح میدم یکم رسمی لباسامو انتخاب کنم 

اینم کادوهای دیروزم که شویمان گفت بذار به حساب کادو ولنتاین پس خخخخ( خرسه بنفش میباشد اینجا یه رنگ دیگس انگار)

این پستو فعلا داشته باشین میام زودی دوباره قووووول

سلاااااام خوبین؟؟

قول میدم امروز یا فردا یه پست عکسدار از سفر مشهدمون بذارم

میشه واس بدست اوردن ارامشم دعا کنین،نمیدونم چمه اصلا

میام میگم حالا نگران نباشین


سلام عزیزای دل

ما به امید خدا فردا ساعت 6 غروب بلیط داریم

منم و یه عالمه کار نکرده وای وای

دیشب اقای همسر اومدن دنبالم و صبح زود حرکت کردیم دیار یار

اینجا هوا عجیب سرد و بارونیه خدا کنه هوا خوب شه

لباسای اقایی رو باید بریزم لباسشویی،اتو کنم،تو چمدون بذارم

حموم برم..یکمم وسیله واس تو راهمون بگیریم تنقلات

خلاصه ک خیلی کار دارم،عوض انجام دادن هم همش در نت میچرخم

خخخخخخخخ

ایشالا ک همه مسافرا صحیح و سالم به مقصد برسن ما هم روش

دعاگوی همتون هستم دوستان

بحق امام رضا همه حاجت روا شیم 

پست بعدی رو از مشهد میذارم با اون حال و هوای خاص و ناب